خلاصه قسمت دوم سریال ماه پیکر

تو شهر جارچی داره طبل میزنه و میگه سلطان احمد به تخت نشسته همین موقع فرمانده ذوالفقار میاد و به مردم میگه درسته سلطان جوان هستند ولی امروز جان برادرشون رو بخشیدند و دیگه خون شاهزاده های بیگناه ریخته نمیشه مردم هم خوشحال میشن..از طرفی اناستازیا به همراه ناسو آقا و گولگه میرن به یه جایی که غذا بخورن ولی اناستازیا چیزی نميخوره و یه دفعه بلند میشه و داد میزنه کمک اينا منو دزدیدن ولی کسی توجه نمیکنه که اناستازیا میگه اينا از قصر اومدن که شورشی هایی که اونجا نشسته بودن بهشون حمله میکنن اناستازیا هم سعی داره فرارکنه که افراد شورشی دنبالش میکنن همین موقع لشکر ینی چری ها داره رد میشه که یکی از سربازا به نام آندره صدای جیغ اناستازیا رو میشنوه و میره به کمک اناستازیا گولگه و ناسو آقا هم از دست شورشی ها فرار میکنن و میان پیش اناستازیا و اندره و با لشکر ینی چری ها همراه میشن تا برن به ادیرنه..از طرفی هاندان سلطان داره احمد رو سرزنش میکنه و میگه نباید از کشتن مصطفی صرف نظر میکردی و اگه میخوای قدرتمند بمونی باید سه کار رو انجام بدی کشتن مصطفی، تبعید کردن صفیه سلطان و پسر دار شدن.
اناستازیا بین راه به آندره ميگه کمکم کن که فرار کنم و آندره هم بش قول میده که وقتی اومد استانبول بیاد سراغش
از طرفی حلیمه سلطان به صورت پنهانی میره سراغ موسی پاشا و میگه احمد مهربانه ولی من مرگ رو در چشمای هاندان دیدم و نمیخوام در خفا زندگی کنم یا میمیریم یا به سلطنت میرسیم و به موسی پاشا میگه برو سراغ قلندر(سردسته ی مخالفین)..محمد و شاهین گیرای به عنوان هدیه برای سلطان یه شیر میارن و احمد از دیگه شیر شگفت زده میشه.جلسه ی دیوان برگزار میشه و اوضاع کشور یکم نابسامانه بعد از جلسه احمد با صفیه سلطان حرف میزنه و اوضاع کشور ميگه صفیه هم با مهربانی با احمد رفتار میکنه.
اناستازیا رو هم به قصر میارن و میدن به دست جنت کالفا
در قصر برای سلطان جشن به پا میشه و صفیه سلطان و دخترش در جشن هستن هاندان سلطان میاد و میخواد بشینه که صفیه گربه ی خودشو میزاره رو صندلی(صفیه یه گربه ی سفید داره که بخاطر ملکه ی انگلیس اسمشو گذاشته الیزابت)و نمیزاره هاندان بشینه ولی بعد به هاندان میگه اگه یبار دیگه بدون اجازه بخوای بشینی یعنی اعلام جنگ کردی..یه نامه برای هاندان مياد و هاندان با عجله میره پیش احمد و میگه این نامه از مصر اومده و گفته شده که پدرت به مرگ طبیعی نمرده و امکان داره کشته شده باشه و شاید کار صفیه سلطان باشه چون اون باعث مرگ برادرت محمود شد و شایدم کار حلیمه سلطان باشه