داستان سریال غنچه های زخمی
فریده یک جوان آرمانی است که در یتیم خانه کار می کند. او تلاش می کند برای کمک به دخترانی که در یتیم خانه زندگی می کنند تلاش کند. او تلاش می کند تا آنها را درک کند و وقت خود را برای کمک به آنها به ارمغان می آورد. او این دختران را که پدر و مادرشان به عنوان گل در باغ خود باقی مانده اند، در نظر می گیرد.یک روز یک دختر جوان به نام ایلول ۱۷ ساله به یتیم خانه می آید. ایلول دارای یک خانواده است که شامل خواهرش کوچک، مادرش و پدر گام خود است. وقتی او آزار و اذیت پدر گام خود را آشکار می کند، خودش را در یتیم خانه می یابد. او انتظار دارد که مادرش گام پدر را بفرستد، اما مادرش دختر خود را قربانی می کند و اجازه می دهد او برود. حالا ایلول باید زندگی جدید خود را در یتیم خانه ادغام کند.فریده، مانند ایلول، همچنین باید زندگی جدیدی را شروع کند، زیرا او عواقب وفاداری خود را پیدا می کند و او را عقب می کشد. او به خانه دیگری می رود، جایی که او با یک همسایه جوان و خوش تیپ به نام توپراک ملاقات می کند.
